خب امروز میخوام براتون ریشهی اسم پل گیشا رو بررسی کنم. تا حالا هیچ فک کرده بودید چرا باید اسم یک پل گیشا باشه؟ گیشا چه معنیای میده؟ خب معلومه که فک نکردید. آدمهای درگیر روزمرگی فرصت این کارها رو ندارن. پس چی؟ پس باید یکی باشه که بیاد و این کار رو انجام بده و شما هم از علم ایشون استفاده کنید. و اون یک نفر کسی نیست جز خود من. عرض شود که آقا ریشهی این اسم برمیگرده به دورهی جنگ جهانی دوم. اون وقتا ما با آلمانها بودیم. ما از اونا حمایت میکردیم؛ اونا از ما حمایت میکردن. چند هزار مستشار آلمانی توی این مملکت داشت کار میکرد. حتا خونوادهی شاه میرفتن به دیدن خونوادهی پیشوا. و اینقدر ما و آلمانها به هم نزدیک بودیم که یه بار هیتلر عکس خودش رو امضا میکنه مینویسه «برای رضاشاه عزیزم» و میده به خانم رضاشاه که برسونه به دست شاه. بعد خب ژاپن هم با ما بود. اینقدر ما با ژاپنیها مراودات فرهنگی داشتیم که نگو. ما واسه اونا برنج ایرانی صادر میکردیم؛ چون برنج خودشون جنساش طوری بود که وقتی میپختی شفته میشد؛ این بود که ما برنج ایرانی صادر میکردیم، خودمون برنج پاکستانی میخریدیم؛ اونام برنج خودشون رو صادر میکردن به چین. اونام در عوض به ما از این نیها میدادن، اینا که یه کم کلفتاند و سبزرنگند که اسمشون الآن خاطرم نیست. خب اینا به چه درد میخورد؟ مگه ما چندتا شهناز داشتیم تو این مملکت که نی میخواست؟ این بود که رضاشاه عصبانی شد و گفت ما کمکهای نقدیمون رو به ژاپن قطع میکنیم اگه این وضعیت ادامه داشته باشه. ژاپنیا وقتی این رو شنیدن جدنی ترسیدن. چون رضاشاه یه جوری بود که مثلن اگه رد میشد میدید خیابون چاله چوله داره وزیر راه و مسکن و شهرسازی رو میخوابوند اونجا روش آسفالت درست میکرد. خب این با خودی اینجوری بود، با ژاپنی که دیگه وضعیتاش معلومه. خلاصه اینا واسه دلجویی از رضاشاه منع صادرات و واردات رو برداشتن و دروازههای تجارت رو به روی ایران باز کردن. یه جوری که اصلن ویزا هم لازم نبود و با همون پاسپورت میشد رفت و برگشت بین دو کشور. پاسپورت قدرت داشتا اون موقع! بعد خلاصه جنس ژاپنی بود که هی سرازیر میشد تو این مملکت. ولی خب طبیعیه که همیشه همراه اجناس یک کشور فرهنگ اون کشور هم وارد میشه دیگه. یکی از اون چیزا زنهاشون بودن. یه سری زن فاحشه هم از ژاپن بلند میشدن میاومدن ایران. هم سیاحتی میکردن؛ هم پولی به جیب میزدن؛ هم فرهنگ خودشون رو ترویج میدادن؛ هم اینکه از مردای ژاپنی که خب کوچیکاند خسته شده بودن دیگه. این بود که واقعن این سفر براشون پرمنفعت بود. به این زنهای روسپی ژاپنی گِیشا میگن که خب البته ما تلفظ کردیم گیشا در صورتیکه درستاش گِیشا هست. حالا این عیب نداره؛ این یکی از نقاط قوت زبان فارسیه که هر واژهی بیگانهای رو وقتی وارد خودش میکنه خودی میکنه. این گیشاها توی نقطهی فعلی پل گیشا جمع میشدن و به مردا خدمات میدادن. اون مردا هنوز زندهاند و اتفاقن اگه باهاشون نشست و برخاست داشته باشید میدونید که هنوز خاطرات اون روزها براشون زندهست و روی موهای زائد بدن فتیش دارن. چرا؟ چون ژاپنیا موهای زائدشون رو نمیزنن و اعتقاد دارن اینها اصلنم زائد نیست و این هم جزیی از طبیعت ماست و ما باید یوگا کنیم. ای بابا. حالا هرچند بعضیا میگن اتفاقن چون تاریخ رو فاتحان مینویسن و ژاپنیا الآن پیشرفت کردن اینو دارن میگن وگرنه که اتفاقن ما بودیم که پشمهامون رو نمیزدیم و ژاپنیا از ما یاد گرفتن و رفتن به نام خودشون اینو ثبت کردن. درست مث چوگان. اصلن عکس زنای دورهی قاجار گواه این مدعاست. بگذریم. خلاصه اسم گیشا از اونجا بود که موند روی اون منطقه و بعدها البته این کار غیرفرهنگی از اون منطقه جمع شد و جاش دانشکدهی مدیریت زدن که واقعن کار فرهنگی کرده باشیم. البته یه روایت دیگهای هم از ریشهی اسم گیشا هست که میگه یه روز که داشتن خیابون ولیعصر رو درست میکردن رضاشاه میره نظارت کنه شخصن. دلش درد میگیره میره توی منطقهی پل گیشای فعلی قضای حاجت میکنه و گیشا در واقع تشکیل شده از گی و شاه که گی در زبان مازندرانی که رضاشاه هم مازندرانی بود به معنای فضولات انسانیه. این روایت ضعیفه و اصلن عقلایی نیست که رضاشاه واسه دسشویی کردن پاشه از اینور بره اونور شهر. شما باشی این کارو میکنی که شاه مملکت همچین کاری کنه؟ خب نه دیگه. تازه بر فرض صحت مردم از کجا اینو باید میفهمیدن که بخوان این اسم رو بزارن روی اون منطقه؛ تازه مگه تهرونیا مازندرانین که بگن گیشا. پس این روایت قابل اعتنا نیست هرچند با تلفط عامهی مردم از این اسم بیشتر مطابقت میکنه.